يادداشتهای يك دهه چهلی

ساخت وبلاگ
لابد حالا علفهای باغچه خانه ی شمال از قد نهال های پرتقال هم بالاتر رفته، گلهای خشک، روی سرشاخه های بوته ی رز رونده مانع غنچه دادنش شده، لیسه ها به جان برگهای ادریسی افتاده اند، برگهای کامکوات پر از شته شده، حتما تار عنکبوتها سقف پارکینگ را گرفته و جابجا حشره ای لابلای آن گیر افتاده، شاید شاخه نازک آبشار طلایی تاب ماندن روی لبه ی دیوار را نداشته، اگر مرغ و خروس های همسایه ریشه لاله عباسیها را از باغچه کوچه در آورده باشند چه؟!فقط شمعدانی های توی گلدانهاهستند که تاب می آورند. می دانم! يادداشتهای يك دهه چهلی...ادامه مطلب
ما را در سایت يادداشتهای يك دهه چهلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adahe40c بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1402 ساعت: 11:35

دیشب فیلم سینما پارادیزو را دیدم. به لیست فیلمهایی که قرار است چند بار دیگر هم ببینم، اضافه شد. فیلمی بسیار زیبا از سینمای ایتالیا يادداشتهای يك دهه چهلی...
ما را در سایت يادداشتهای يك دهه چهلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adahe40c بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1402 ساعت: 11:35

از سفر به زادگاهم بعد از ۴ سال که کرونا فاصله انداخته بود ننوشته بودم.

۲۰ روز آنجا بودم چند روز قبل برگشتم.

خوش گذشت. میهمانی، شب نشینی در حیاط خانه برادر، تولد، روستا و نان تنوری، چیدن گلهای بنفش صحرایی، شاتوت های حیاط دخترعمه، استراحت و آرامش، باغ پسرخاله و ۵ تا بچه گربه ی ده روزه، کرایه های ارزان اسنپ، تخمه هندوانه، چایی تلخ و شیرین عزا و دیدار، ...

این بار سبک برگشتم، خیلی سبک.

يادداشتهای يك دهه چهلی...
ما را در سایت يادداشتهای يك دهه چهلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adahe40c بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1402 ساعت: 11:35

بعد از طوفان و رعد و برق، کتابم را می بندم و مقابل پنجره می روم، برکه ای آبی و زلال وسط ابرهای خاکستری شکل گرفته.کتاب «روزگار سپری شده مردم سالخورده» را دوباره می خوانم.صفحه اول کتاب در چهار خط کوتاه نوشته شده:به رسم یادبود، برای آذر خوبم، آذر ماه ۷۲، شیداآخرین سال دانشگاه! و امروز ۳۰ سال بعد از آن.از صفحه اول کتاب عکس می گیرم و برایش می فرستم تا بعد از مدتها بهانه ای شود برای زنده نگه داشتن ارتباط. يادداشتهای يك دهه چهلی...ادامه مطلب
ما را در سایت يادداشتهای يك دهه چهلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adahe40c بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 15:30

پلک هایم را که بستم تو را دیدم، در راهی که دو طرفش با درختان بلند کاج محصور شده بود سعی می کردی به طرفم بیایی، اما نیروی جاذبه ای قوی تو را تا دوردست ها کشاند، آنقدر دور که در افق، جایی که درختان کاج و جاده یکی می شدند ناپدید شدی.من قدر زمان را ندانستم، لحظه های نابی که مال من بود، همه اش، قدر امید را، قدر فالی که برایم خوب آمده بود، قدر مهرت را، قدر جایی سر سفره، میان تو و درختی که حالا شاخه هایش خشکیده، قدر شادی های زرد و نارنجی را، قدر ترس و شهامت را، قدر آرزوهای کوچک، قدر دستانی که سحر می کرد و رز قرمز پرورش می داد،حالا دیگر می دانم زندگی معادله ای نیست که دو طرفش حتما مساوی در بیاید، زندگی کمی دیوانگی می خواهد. ولی حالا دیگر خیلی دیر شده... يادداشتهای يك دهه چهلی...ادامه مطلب
ما را در سایت يادداشتهای يك دهه چهلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adahe40c بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 15:30

شلوارهای جین که بلااستفاده از جالباسی آویزان است، صندلی پلاستیکی توی حمام، پوشیدن شلوارک در خانه و پبراهن نخی و شلوارهای گشاد بیرون از خانه، ظرف داروها و بطری آب روی میز کنار تخت، واکر که همیشه و همه جا جلوتر از من چشم توی چشم می شویم، خواندن کتاب از سرِ اجبارِ بیکاری، وقتی کوتاهترین مانع مقابل بیمارستان مثل کوه برایم قد می کشد (برای من که سال گذشته حداقل ۶۰ مرتبه کوهپیمایی رفته ام)، آشپزخانه ی گرچه تمیز و مرتب اما تعرض شده، ناهار روی کاناپه و توی سینی، ....و هر چیزی که ناتوانی ام را به رخ ام بکشد.... يادداشتهای يك دهه چهلی...ادامه مطلب
ما را در سایت يادداشتهای يك دهه چهلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adahe40c بازدید : 25 تاريخ : جمعه 8 ارديبهشت 1402 ساعت: 17:19

حس خوشایندی ست وقتی دارو تاثیر خواب آوری اش را گذاشته باشد، پلک ها سنگین باشد ولی برای خوابیدن مقاومت کنی. شاید خلسه چنین حسی داشته باشد.چقدر دلم برای دختران و زنان سرزمینم و خودم می سوزد. برای داشتن سهمی از این آسمان و خورشید سخاوتمند، با روشی بسیار لطیف و زیبا و معصومانه کمترین حق خود را مطالبه می کنند. از دیدن این صحنه های زیبا در بیرون محرومم ولی اگر vpn یاری کند در شبکه های مجازی می بینم. من هم نماد حق طلبی ام را امروز ماهاگونی رنگ کرده ام. يادداشتهای يك دهه چهلی...ادامه مطلب
ما را در سایت يادداشتهای يك دهه چهلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adahe40c بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 30 فروردين 1402 ساعت: 16:02

آن سه ماهی که با غم، خشم، امید، ترس و یاس گذشت، آن سه ماهی که از لحظه بیدار شدن تا شب پای کانال های خبری نه چندان قابل اعتماد و جهت دار می نشستیم و زار می زدیم، آن سه ماهی که شازده در استانبول با ناامیدی در انتظار نتیجه ی مصاحبه ی سفارت بود، آن سه ماهی که صبح تا شب با استرس گذشت.آن شوق و غم همزمان که با گرفتن ویزای شازده به جانم ریخت،احساس آن لحظه ای که هواپیمای پرواز استانبول به برلین از جلوی چشمم دور شد را نمی توانم وصف کنم. از رفتن پسر ۲۱ ساله ام و رسیدن به آرزویش خوشحال بودم اما آن لحظه انگار بچه ی یکساله ام را از بغلم و گرمای تن اش را از سینه ام دزدیدند.موقع خداحافظی فقط بغلش کردم، اشکم را ندید، اما پشت شیشه سالن پرواز تنهایی اشک ریختم.۱۵ روز بعد پای راستم بی حس شد.باید آن سه ماه، قبل از اینکه پزشک بگوید «نوروپاتی محیطی» که بعلت استرس زیاد سیستم ایمنی ات به اعصاب محیطی حمله کرده، از روانپزشک کمک می گرفتم.توصیه اکید پزشک مبنی بر دوری از اخبار و استرس، در این مملکت به این معنی ست که وارد دریا شوی و خیس نشوی. با روزی ۸ ساعت استرس حمله شیمیایی به مدارس دخترانه چه کنم ؟! يادداشتهای يك دهه چهلی...ادامه مطلب
ما را در سایت يادداشتهای يك دهه چهلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adahe40c بازدید : 44 تاريخ : شنبه 26 فروردين 1402 ساعت: 13:10

امروز لاک سرخابی زدم. جایی از دلم را که در حسرت پیاده روی در هوای بهاری شکسته را زیر رنگ تند سرخابی پنهان کردم.

باید بگویم منیژه با بساط رنگ مو بیاید موهایم را رنگ ماهاگونی بزند و جلوی موهایم را کوتاه کوتاه کند. شاید بندی بزند به گوشه ی شکسته ی دیگری از چینی نازک دلم.

کجای دلم پیراهن نارنجی و تی شرت گربه ای و گوشواره گیلاسی می خواهد؟!

يادداشتهای يك دهه چهلی...
ما را در سایت يادداشتهای يك دهه چهلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adahe40c بازدید : 44 تاريخ : شنبه 26 فروردين 1402 ساعت: 13:10

دارم دستور کیک های مختلف را در ذهنم مرور می کنماینکه کدام شان را می شود با حداقل ایستادن درست کرد.کیک خامه ای که مدتهاست هوس درست کردن و خوردنش را دارم که اصلا! کیکهایی که زرده و سفیده تخم مرغش باید جدا زده شود هم کنار می رود. به کیک ساده که فکر می کنم شدنی تر است. می توانم اول موادش را آماده کنم و مابین آن ده دقیقه روی کاناپه دراز بکشم. قالب را چرب و آرد بپاشم دوباره استراحت. حتی دورنگ کردنش با کاکائو هم زحمتی ندارد.قدیمی تر ها می دانند در درست کردن کیک هزار معنی نهفته ستبرای من این بار یعنی مادر توانمند بودن برای دخترک، وقتی از مدرسه برگردد و بوی کیک در خانه پیچیده باشد.یعنی خاطره کیک هایی که مادرم در قالب رویی می پخت و چون فر نداشتیم روی در آن ذغال می گذاشت تا رویش طلایی شودیعنی چایی و کیک خانگی عصرانه بعد از ماهها. يادداشتهای يك دهه چهلی...ادامه مطلب
ما را در سایت يادداشتهای يك دهه چهلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adahe40c بازدید : 44 تاريخ : شنبه 26 فروردين 1402 ساعت: 13:10